Wq/mzn/مازرونی تمثال
- خارِش هارِش
به خورشت نگاه کن تا به اندازه موجود پی ببری و وقتی سیر نشدی دباره نگو خورشت میخواهم ملاحظه همه چیز را بکن
- اگر داروگ بخونده گنه وارش انه
اگر قورباغه سبز روی درخت بخواند میگویند باران میآید.
- پنج شنبه نون و خرما در کامبی تا امه مرده جه برسه
پنجشنبه نان و خرما بیرون میدهیم تا ثوابش به مرده ما برسد.
- پلا ره دور بشنین ولی سره نورین
پلو را دور بریزید ولی به خانه نبرید تا در آینده زنها کمتر پلو درست کنند
بهانه دست کسی ندهید تا وی کمتر کار کند و همینطور آینده نگر باشید
- چایی دله دار دره مهمان قد بلند انه
روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند میآید.
- خوی بد بدی صدقه درها کن تا بدی اون خو بر طرف بوشه
خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.
- سگ سر او نشند ته دست گند موک زنده
روی سگ آب نریز دستت زگیل میزند
- شو بی وقتی نونه جارو بزوئن فرشته ملائکه ره از شه سره بیرون کاندی
شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون میکنی
- گرم تندیر سره دپوشی ته وشته حادثه پیش انه
سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش میآید.
- نمک ره نشند بنه به خاطر این که او چشم حضرت زهرا هسته
نمک را زمین نریز به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا است
- وشنا ره خورش نِوَنه خوره بالش نِوَنه
آدم گرسنه اهمیتی به خورشت غذا نمیدهد آدم خواب آلود بهانه بالشت نمیگیرد. این ضرب المثل زمانی بکار میرود که فردی برای انجام یک عمل بهانههای بیمورد میآورد.
- مـِن اتا گره کینک جه زمبه شما دندون جه وا هکنین
من بهتر از شما هستم
- عروس را بوردن بلد نیه گنه بنه تپه چاله دارنه
عروس راه رفتن بلد نیست میگوید زمین پستی و بلندی دارد یا (هموار نیست) زمانی که به کار میرود که فرد مصر بهانههای بیموردی میآورد.
- دست که نمک ندارنه بل ساتور بن.
دست که نمک ندارد باید آنرا زیر ساتور گذاشت.
- او که از سر بگذره چه یک وجه چه صد وجه.
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب.
- سالی که نکوست از بهارش پیداست شامی که کدوست از نهارش پیداست.
مشابه فارسی میباشد
- شاه که سیره خانه چکنه زیردستون وشنائی بمیرن.
شاه که سیر باشد میخواهد چکند که زیردستها گرسنهاند.
- شاه شاخ دار بخاسته لیسک هم راه دکته
شاه خواستار حیوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد
- آدم دل خش بوئه خنه کلی پشت بوئه
دل آدم خوش باشد خانه آدم پشت لانه مرغ دانی باشد اگر آدم دل خوشی داشته باشد زندگی در جاهای کوچک و فقیرانه نیز قابل تحمل است
- آدم بی مار و خاخر تونّه دوّه بی همسایه نتونده
انسان بدون خواهر و مادر می تواند زندگی کند اما بدون داشتن همسایه خوب زندگی مشکل است
- آسمون ونه لا هسّه زمین ونه زیر انداز
آسمون برایش لحاف است و زمین برایش زیر انداز
- آدم عجول یا چاه کفنه یا چلّو
انسانی که در کارهایش رفتار عجولانه داشته باشد به مقصد نمی رسد
- اسب هدائه خر بئیته خشالی پر بئیته
اسب خودش را داد و به جایش خری گرفت و از خوشحالی هم به هوا می پرید کسی که چیز با ارزشی را بدهد و در ازایش چیز بی ارزشی را بگیرد و خوشحال هم باشد!
- انّه مر بخرده تا افی بیّه
آنقدر مار خورد تا افعی شد شخصی که به واسطه انجام کار خلاف زیاد به صورت یک خلاف کار حرفه ای در آمده باشد
- آخر ماسّه بشنّیه
آخر ماست را ریخت سر آخر نتوانست کارش را تمام کند
- اتّا درزن شه خدّ بزن اتّا گالوج اتّی ره
یک سوزن به خود بزن یک جوال دوز به دیگران
- اسب پیغوم پِ جو نخرنه
با پیام فرستادن برای اسب اسب جو نمی خورد
- اتّا پیلکا ماس چنّه راغون دارنه
یک کاسه ماست چقدر روغن دارد
- آش که جا دکرد بوئه همه ور انگوس زنّنه
آش آماده اگر در ظرفی ریخته شود ازهمه طرف به آن انگشت می زنند اگر دختری خود را بزک کند همه چشمها را به دنبال خود دارد
- امساله میچکا خوانه پارساله میچکا ره جیک جیک باد بده بچه گنجشک امساله می خواهد به گنجشک بزرگتر از خودش آواز خواندن یاد بدهد
- او به امام حوسن ندنه تش به یزید
آب به امام نمدهد ونیز آتش به یزید هم نمیدهد
- اتّا شفته اتّا محلّ وسّه
یک دیوانه برای ( بهم ریختن) یک محل کافی است
- آش لوه سر مزه دارنه زن نومزه سر
خوردن آش سر دیگ مزه دارد و زن هم در دوران نامزدی جذابیت بیشتری دارد
- بپته خربزه شال نصیب بونه
خربزه رسیده نصیب شغال می شود چیزخوبی نصیب کسی شده که لیاقتش را نداشته است
- بینج پِلی ورمز او خرنه
کنار برنج علف هم آب میخورد کسی که با چسبانیدن خود به بزرگی برای خودش شهرتی به هم بزندوبه این طریق امرار معاش کند
- بنه بخرده آدم دارّ وجنه
آدم زمین خورده درخت را از ریشه میکند
- بامشی ره گتنه ته زور دوائه ونه سر خاک دشنّیه
به گربه گفتند که ادرار تو دارو است گربه روی ادرار خود را با خاک پوشانید اگر از آدم بد ذات چیز را بخواهی هرچند در توان او باشد از تو دریغ می کند
- باجا باجا ره بد دارنه زن پِر هر دو تا ره
با جناق از با جناق بدش می آید و پدر زن از هردو
- برمه کنّه نون ندنه
گریه میکند ولی نان نمیدهد کسی که برای افرا د فقیر دلسوزی میکند ولی حاضر به کمک به آنها نیست
- برار که فقیره هفت پشت غیر
برادرش اگر فقیر باشد می گوید نسبتی با من ندارد
- بابل نرسّی شلوار ره در نیار :(تا اسب ره نخری در ره خراب نکان)
هنوز به بابل نرسیده شلوارت را بیرو نیاور :(تا اسب نخریدی درب را خراب نکن) تا کار اصلی را انجام ندادی دنبال کار فرعی نرو!
- بورده ابروی بنّه رج هکنه بزوئه چشّه کور هکرده رفت زیر ابرو را درست کند زد چشمش را هم کور کرد
کسی که میخواهد نقصی را بر طرف کند اما بیشتر خرابی به بار آورد
- پیش دکتی آدم پشت سر نشنه
جلو که افتادی به پشت سرت نیز نگاهی بنداز اگر به مال و مقامی رسیدی به افراد زیر دست خود نیز گوشه چشمی داشته باش پلا احمدِشه فاتح ممدِ
- پلوی احمد را می خوری وبرای محمد فاتحه می خوانی : (موقع کار حسن براره ، موقع مـِزد حسن دزده)
از کسی که به تو نیکی کرد تشکر نمیکنی ولی از دیگری تشکر می کنی
- پر کنگِ شلوار خشتک ندارنه وچه باد کنّه
شلوار پدرش کهنه و پاره است بچه اش تکبر می کند! فرزندی که پدرش فقیر باشد ولی با این حال افاده داشته باشد
- پسته بی مغز دهون واز هکنه رسوا بونه
هنگامی که پسته دهان بسته بدون مغز را باز کنی رسوا می شود کسی که نسنجیده سخنی بگوید و خود را رسوا نماید
- پشیل کد خدا بئیه
پشیل (آبدزدک شالیزار) کدخدا شد فرد بی تجربه و بی لیاقتی به پست مهمی رسید
- پز عالی جیف خالی(جیب ره خالی هسه کمر ره زرین وندنه)
افاده زیاد با جیب خالی کسی که آه در بساط نداشته باشد ولی اهل تکبر و افاده باشد
- پتک پِتک زنّه راه شونه
با ناز و کرشمه راه می رود
- تِ تش مره گرم نکرد تِ دی مره کور هکرده
آتش تو ما گرم نکرد که هیچ ! دودش چشم ما را کور کرد. کسی که بخواهد کمکی بکند اما ضرر زیادی برساند
- ته بوّی گل دسته همه گننه هسّه
تو که بگویی گل دسته همه می گویند درست است خانم هایی که از شوهرانشان می خواهند احترام آنها را داشته باشند تا دیگران هم از شوهرانشان تبعیت کنند
- تیم جار خس همه شو پادشاه ره خو ویندنه
کسی که کنار خزانه برنج می خوابد خواب پادشاه شدن خود را می بیند فردی که با داشتن مال اندکی آرزوهای بزرگی را در سر بپروراند
- تا ته دار دارنه ولک ته سلام دارنه علِک
تا هنگامی که درخت تو میوه دارد به سلام تو جواب می دهند تا موقعی که صاحب ثروت هستی به تو احترام می گزارند
- ته که راغون نداشتی وینگوم چه کاشتی
تو که روغن نداشتی چرا بادمجان (که روغن زیادی برای سرخ شدن میخواهد) کاشتی؟
- تش سر تش بشته
روی آتیش آتیش گذاشت هنگامی که دو خبر بد را پشت سر هم به یک نفر بدهند
- ترش شیر ماست نئؤنه ، ول چو راست نئؤنه
شیر ترش ماست نمی شود و چوب کج صاف نمی شود کسی که به زور و حیله بخواهد خودش را در دل مردم جای دهد
- نه در سر کلای و نه در پای کش در عقب درم خایای بنفش
کنایه از فلاکت و بی چیزی و در عین حال بی خیالی گوینده است «آتش، انسان بد، دریای طوفانی؛ چه کسی می تواند بگوید کدام یک از این سه بدتر است؟»
- کارد هچی تیز بائه ، شه غلاف ره نورینده
موقعی که کسی هر چند بد باشد اما نسبت به خویشاوندان خود بدی نکند
- لـَوه لاقالی ره گانه ته کینگ سیوئه
دیک به ماهی تابه میگوید زیرت سیاه است کسی که خود عیب دارد به دیگری ایراد میگیرد
- وچه گت بیه نذری رد بیه
وقتی که گذشت (ردشد) فراموش شد
- بامشی که لاغر بئییه گـَل وه ره جول پرّنه
وقتی فردی ضعیف شد بقیه به او زور میگویند
- بز گانه مه ره بکاشتن جه درد نکانده ، مه ره میست هاکردن جه درد کانده
موقعی که کسی را کمک بکنند و در دادن آن او را منت کنند
- بز ره غم جون ، قصاب ره غم پی
بز قصّه ی جانش را میخورد و قصاب قُصه ی چربی گوشت را هرکس منفعت خودش را مینگرد
- بیرون اِزبـِنا ، دله گـَزِنا
از بیرون مثل نعنا ، ازداخل مثل گزنه
کسیکه ظاهر خوش و باطن بد دارد
- خوردی وچه ره بائوتنه ته بلاره ، تب زنده گننه مه کلا ره
اگر بچه ای را تحویل بگیرند و بچه لوس شود
- سگ بیتی خار وانه ، آدم بیتی خار نوانه
گاز سگ خوب میشود ولی چشم زخم انسان خوب نمی شود
- کاتی و ره پله پله بالا و بُور
نردبان را پله پله باید بالا رفت
- وَک کـَوِز ره دوش هائیته
موقعی که کسی مسئولیت سنگینتر از توانایی خود را بر عهده گیرد