Wp/lki/ملامنوچهر کولیوند
ملا منوچهر کولیوند فرزند خسرو و نوه ی نورمحمد خان از طایفه ی لک زبان کولیوند ساکن الشتر بوده است این سراینده ی ارجمند با استفاده از طبع سر شار خود دیوان شعری در حدود ده هزار بیت فراهم می کند اما در هجوم کزازیهای ثلاث به الشتر حاصل عمر شاعر همراه سایر اثاثیه منزل به تاراج می رود ملا برای یافتن آنها سفری به ملایر اراک و فراهان می کند اما بر اثر ضعف و پیری و اندوه ناشی از این حادثه وفات می یابد
- شمس زرین بال زرین،با فروغ و فتح فرین / فوق و فرق و شرق گرین صبحدم هات ئو دیار
- بی وه تسخیر سلیمان کوه و کش دشت و بیابان / اژ زمین تا قاف خندان بی دماغ روزگار
- پرتو نوری نمانا در بسیط دهر شانا / چوی صف اسلام مانا بشکنی خیل کفار
- لشگر چین و فرنگی منهزم دا جیش جنگی / دا قرار بی درنگی اژ حبش تا زنگبار
- رومیان اژ فتح روسی دا بنای تول و کوسی/ جشن و عیشی چوی عروسی اژ صغار و اژ کبار
- تازه بزمی په ی وه په ی هت مجلس ارباب کی هت / بانگ عود و نای و نی هت ارغنون غمگسار
ستاره ای نهان در دل گورستان بُتَکی
[edit | edit source]قوم لک آن پازلی است که در غیاب قطعات گوناگون تاریخی،اجتماعی،….اش غریب می نماید،که راه یابی به گذشته ی تاریخی اش بسیار دشوار و گاهی ناممکن است ؛اما حافظه سرشار از هوش مردمان این دیار در تلاشی ستودنی بخشی هر چند اندک اما ارزشمند از این پازل را در قالب حفظ سروده ها و تک بیتی ها برای امروز ما به ارمغان آورده اند. همین مقدار از ادبیات نظمی که اکنون در دست ماست می تواند موقعیت کم نظیری را در میان ادبیات قومی و محلی ایران برای خود رقم زند . بطور مستند می توان ثابت نمود که پیشینیه ی شعر سرایی به زبان لکی با ادبیات منظوم پارسی شانه می زند و مصداق این مدعا آثار شعری به جا مانده از قرون دوم و سوم هجری قمری می باشد که از جمله شعرای عارفی چون بهلول ماهی و شاگردانش بابالره،بابا نجوم ؛بابا رجب و بابا حاتم را می توان نام برد. از قرون نخستین پس از اسلام شاعران لک زبان با آنکه توانایی هنرنمایی در اوج ادبیات پارسی را در خود می دیدند اما به سروسامان دادن ادبیات بومی خویش همت گماردند که شوربختانه بجز مقداری بسیار اندک اغلب آثار گهربارشان از بین رفت و به دست ما نرسید. از جمله شاعران قرون اخیر که آسمان پر ستاره ادب لک....
خورشید حقیقت
[edit | edit source]هت سحر ئه ی برج افق آفتاب جلوه نمــــــانــا چو رخ بوتراب نور علی ئو شه عالی جناب عالم ئژ ئو جلوه گر و کامیاب نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی ساقی گل چهره وری باده بار خم سبو ساغر و می ساده بار چنگ و رباب و دف آماده بار سهمی ئژ ئو حسن خداداده بار نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی بـــاده بدر بـــاده فخر بشر بـــاده بدر بــــاده اثنی عشر مور بنوشی تو سلیمان شُِمَر پشه خـوری فاخر ئو اهل بر نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی دُِردی ئژ ئو نور ظهورم بدر روشنی باطن کورم بدر عشرت و شادی و سرورم بدر از پــی تو قـیر و غــــرورم بدر نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی
لحن گشایم صفت عندلیب دو گل خوشبوی بود هم به جیب بلکه بود خیل حبیبم نصیب مه مریض سخت و حبیبم طبیب نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی نور نبی نور علی نور هات روشنی مردمک کور هات ارنی موسی و سر طور هات چوین ید وبیضا شب دیجور هات نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی کبک دری گشته و دلگیر غم کالبــــد ســـــــــرد و زنجیر غم صید دلم کشته بی و تیر غم مرغ دلـــــــم بسته و زنجیر غم نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی چهچهه زند شوق چو کبک دری بانگ حجازی و نوا حیدری بشکن و بشکن صفت سامری مس وصالم نه مس ساغری نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی شاد وشعف طرف چمن جابکر عرو عر و شمشاد تماشا بکر دست تمنا و طلب وابکر ئو عــلی و آل تولا بکر نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی خاصه در عقبی شرف رستگار قـــاپی جنت و مـــدارالـــقرار فخر بشر نور کل عشر و چوار گشت و اورنگ علی بر قرار نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی حمد خدا نعــت رسول کبار مـــدحت مـــولا ولی کردگار من بوه رن خرم و امیدوار فوج مـــلایک ژه یمـــین و یـسـار نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی تن و توی دلق و توَر زین وه کف حوری و غلمان طرفی بسته صف خیل ملک جن و پری یک طرف «مــــنـــــو» ثـنا گستر شاه نجف نور نبی و ولیاً منجلی ناد علیاً ،علیاً یا علی