Jump to content

Wp/lki/لەکی

From Wikimedia Incubator
< Wp | lki
(Redirected from Wp/lki/لکی)
Wp > lki > لەکی

لەکی زوونێکە ئە زوونەل ئێرانی گ بەشیکە ئێ زوونەل کوردی ئە شمارە مای. لەکی تةسیر فرەی ئەژ زوون گوورانی گرتیە.گەپدەرەل زوون لەکی هانەر پیەرێزگائەل کرماشان و ئیلام و هەمەدان و لورسان.

تبارشناسی

[edit | edit source]

منابع گوناگون نظرهای گوناگونی را در مورد تبار زبانی لکی ارائه می‌دهند. چنین به نظر می‌رسد که روند اخذ هویت کردی که از سده‌ها پیش مردم گوران مناطق اردلان (به مرکزیت سنندج) و سرزمین کرمانشاه در بر گرفت،[1] در منطقه لک‌نشین تکمیل نشده و باعث مناقشه‌آمیز بودن موضوع تعلق قومیتی لک‌ها شده‌است. نتیجتاً چنین به نظر می‌رسد که لکی از هر دو زبان کردی‌تبار و لری‌تبار عناصری داراست.[1] با توجه به شباهت بسیار زیاد زبان لکی به پهلوی باستان می‌توان نتیجه گرفت که لکی از بازماندگان زبان مادی است.[2][3][4][5] ایل لک بالاوند ایرانی تبار شامل طوایف: بالاوند، اولادها، کاوشوند،خلفوند، بهمنیا روند، پیراحمدوند، لروند کلهر و راجیوند که در منطقه هلیلان و زردلان ساکن هستند از تیره های قدیمی و بومی منطقه و از اعقاب طوایف ساسانیان هستند و بعضی معتقدند که از نسل بهرام گور و به احتمال قوی دارای آیین زرتشتی بوده اند.[6][7]

نظریه کردی‌تبار

[edit | edit source]

گویش‌های جنوبی کردی یا (جنوب شرقی) شامل تعداد زیادی لهجه‌های منفرد و متفاوت[8] نظیر (کرمانشاهی، کلهری، سنجابی، لکی[9][10] فیلی[10][11]) در استانهای کرمانشاه، کردستان، ایلام و لرستان در غرب ایران و نیز در شرق عراق می‌باشند.[9]

دانشنامه بریتانیکا لکی را لهجه‌ای از زبان کردی نام می‌برد.[12] و شماری دیگر از منابع نیز لکی را در شاخه زبان‌های کردی از شاخه زبان‌های ایرانی‌تبار غربی قرار داده‌اند.[11][13][14][15][16][17][18][19][20][21] در کتاب "دائرةالمعارف اسلام" آمده‌است که: در لرستان قدیم برخی اقوام کرد (قبایل لک در شمال و همچنین در بین فیلیها، ایل محکی) زندگی می‌کنند.[22]

دهخدا در مورد لک‌ها و لهجه لکی می‌نویسد: کردهای لکی در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمایی تیره‌است. لهجه لکی؛ لهجه‌ای از زبان کردی که مردم هرسین و توابع بدان سخن گویند. [13] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز، لکی را لهجه‌ای از زبان کردی دانسته‌است؛[11] زبانشناس کانادایی آنونبی نیز در مورد لکی نوشته‌است که نظر فتاح را قبول دارد که لکی را در میان زبان‌های کردی طبقه‌بندی کرده‌است.[23]

ساختار اصلی دستوری و افعال لکی «همانند دیگر لهجه‌های کردی» در زمره زبان‌های شمال غربی ایرانی قرار می‌گیرد. این ارتباط همچنین با مشاهده بقایای ساختار کنایی (ارگاتیو) در لکی تصدیق می‌شود. در گویش لکی مانند سورانی و کرمانجی ویژگی ارگاتیو مشاهده می‌شود، بنابراین زبان لکی شبیه به کردی و از لری متفاوت است.[24][25] ولی در لرستان ترکیب و واژه‌های لکی به شکل گسترده‌ای به سوی لری تغییر کرده‌اند.

نظریه لری‌تبار

[edit | edit source]

۷۰ درصد واژگان لکی با زبان فارسی مشترک است. ۷۸ درصد با لری خرم‌آبادی و ۶۹ درصد با لری شمالی. لک‌های پیشکوه قویاً خود را لر می‌دانند و لک‌های پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان می‌دهند.

برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری و گورانی قرار داده ولی همانندی‌های آن بیشتر به سمت لری می‌دانند. برخی زبان‌شناسان هم لکی را کاملاً در دستهٔ لری طبقه‌بندی کرده‌اند.

زین‌العابدین شیروانی نویسنده کتاب تاریخی بستان‌السیاحه در سدهٔ نوزدهم، لک‌ها به عنوان یکی از ایل‌های لر می‌نامد. در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه نویسنده فرهنگ لکی، کرد دانستن لک‌ها را یک «سوءتفاهم» و ناشی از استفاده واژه کرد از قدیم در معنی مردمان کوچ‌نشین ایرانی‌تبار در سراسر منطقه می‌داند.

در لرستان جایگزینی زبانی به سوی لری در میان گویشوران لکی در جریان است و گویشوران لری نیز به نوبه خود گرایش به استفاده بیشتر از فارسی معیار دارند.

واژگان مشترک لری و لکی

[edit | edit source]

گویش لری خرم‌آبادی با لکی و کردی جنوبی به عنوان همسایگان قدیمی در عین تفاوت دارای قرابتهای زبانی زیادی هستند. در زیر تعداد محدودی از واژگان مشترک بسیار زیاد این گویش‌ها به همراه معادل‌های فارسی آنها آورده شده‌است.

فارسی لۊری مینجایی لکی لهجه کلهر
بلند کردن هیز هئز، هیز هیز
سوگواری آذیتی ئازیه‌تی ئازیه‌تی
گیج شیت شئت، شیت شیت
چرخاندن لِر، غِر لر، خِر خر
پوسته توژ تووژ تووژ
عجیب بلاجی بلاجۊی، ئلاجۊی ئڵاجهۊ
زار (فقیر) ژار ژار ژار
مغز مه زگ مه‌زگ مه‌ژگ
پوست تووک تووک تووک
خرچنگ کرژئن قژنگ، کژنگ قرژنگ
سلامت ساق ساق، ساک ساق
رشوه روشه ت روشه‌ت رشبه‌ت
جلو نوها یا نووا نووا نوا
بد گه ن پیس ، گه ن گه‌ن
سالم ئازا ئازا ئازا
بار گِل گل گل، کهڕه‌ت
آغوش بالوش باوش باوش
جمع بِرمه بِر بڕ
لاغر اندام بَل باریک به‌لّه باریک بهڵ باریک
از هم پاشیده، دربدر ته فراتین ته‌فراتۊن-ئه یک شؤیا ته‌فراوتۊناو
شکاف تلیش تلیش تلیش
شکست خورد توزِس تووزیا تووزیا
شایعه، چو چاو چاوو چاو
سیلی چه‌پاڵه چه‌پاڵه چه‌پاڵه
حیله گر رنباز فن باز ، گاوباز ،چاپ چوله باز، رف شیله باز ڕنباز
ردیف ، رج رزگ رّزگ ڕزار
سرازیری لیژ لئژ، لیژی لیژ

محل زندگی گویشوران

[edit | edit source]

محل زندگی گویشوران لکی

حوزه گسترش گویش لکی عبارت است از:[26]

۱- بخش بیرانوند یا هرو در شرق لرستان با ایل بزرگ بیرانوند.

۲- شهرستان سلسله یا الشتر در شمال شرقی.

۳- شهرستان دلفان یا نورآباد لرستان در شمال غربی.

۴- شهرستان کوهدشت در غرب لرستان با طایفه‌هایی همچون کونانی ، آدینه وند، آزادبخت، سوری لکی، اتیوند، اولادقباد، گراوند و شاهیوند و بخش رومشگان در جنوب کوهدشت با طوایف امرایی، پادروند.

۵- شرق استان‌های کرمانشاه و کردستان و ایلام مانند شهرهای هرسین، دینور و ابدانان ودره شهر و بدره و دهلران وشهرستان چرداول طایفه‌هایی همچون دارابی -صحرابگی در بیجنوند و شهبازی وکولیوند و پادروند و گندمی و بیرانوند و شرکه و باپیروند و پیرونی و....

۶- جنوب استان همدان

۷- بخش‌هایی دیگر از طوایف لک در کردستان عراق، کرکوک و خانقین سکونت دارند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.[26]

۸- گروههای زیادی از لکها در طول تاریخ از مناطق خود کوچانده و تبعید شده‌اند از جمله گروهی که ساکن شمال ایران هستند و به کردهای تبعیدی معروفند و گروهی دیگر که توسط عثمانیها به اطراف آنکارا (شهر هایمانا یا هیمنا) کوچانده شدند به لکهای "شیخ بزینی" یا کردهای هیمنه‌ای معروفند که هنوز فرهنگ و هویت خود را کمابیش حفظ کرده‌اند.

معمولاً لک‌های جنوب استان همدان لر دانسته می‌شوند.

در تاریخ‌های گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شده‌است. حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آورده‌است:

کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و اذربایجان و دیاربکر پیوسته‌است. آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل، دینور، سلطان اباد، چمچمال، شهر زور، کرمانشاه (قرمیسین) هرسین، وسطام. [27]

در اسناد تاریخی قرن شانزده میلادی نیز طوایف لک را بخشی از طوایف کرد میدانند نظیر کتاب شرفنامه شرف‌خان بدلیسی که به فارسی نوشته شده‌است.

بخش‌هایی دیگر از مردم قوم لک در کرکوک و خانقین عراق سکونت دارند. در عراق تعداد گویشوران لک را بیشتر از ایران حدس زده‌اند.[18]

Template:Wp/lki/بهبود منبع طوایف استان لرستان خود سه بخش اصلی هستند، لر بختیاری، لر بالا گریوه‌ای یا خرم‌آبادی، و لک. لک‌ها را پشتکوهی نیز می‌خوانند که ساکن بخش‌های شمالی لرستان هستند.

با این حال دکتر پرویز ناتل خانلری زبان لری و بختیاری را همخانواده با کردی میداند..[28] در کوهستان بختیاری و قسمتی از مغرب استان فارس ایلهای بختیاری و ممسنی و بویراحمدی به گویشهایی سخن می‌گویند که با کردی خویشاوندی دارد، اما با هیچیک از شعبه‌های آن درست یکسان نیست، و میان خود آنها نیز ویژگیها و دگرگونیهایی وجود دارد که هنوز با دقت حدود و فواصل آنها مشخص نشده‌است. اما معمول چنین است که همه گویشهای بختیاری و لری را جزو یک گروه بشمارند..[28]

مذهب

[edit | edit source]

بیشتر لک‌های ایران مسلمان و شیعه هستند و تعدادی هم پیرو آیین یارسان هستند یعنی سنی ندارد؟!!!.

آواها

[edit | edit source]
لکی a e ê i î o ó ô = ü u û
فارسی آ (مثل آرام) ا (مثل اشک) ای کوتاه (در فارسی معادل ندارد) ا (مثل امروز) ای (مثل ایلام) ا (مثل اردک) (در فارسی معادل ندارد) (در فارسی معادل ندارد) او کوتاه (در فارسی معادل ندارد) او (مثل دوست)
مثال Agir (آتش) Esp (اسب) Sê (سیاه) Esir (اشک) Fîl (فیل) Non (نان) Sór (قرمز) Sôr (عروسی) Kurd (کرد) Dûs (دوست)
  • ا (مثل اردک) از لری وارد لکی شده‌است و برخی از لک‌ها این آوا را ندارند (لرها معمولاً "آ" را به "و" تبدیل می‌کنند).

الفبا و رسم الخط لکی به زبان ساده

[edit | edit source]

مصوت های کوتاه:

[edit | edit source]
نویسه فارسی نویسه لاتین نویسه لکی نمونه لکی نمونه نویسه لاتین معنی فارسی معنی انگلیسی
فتحه ---َ a +ۀ یا أ سۀر یا سأر sar سر head
کسره ---ِ e ---ِ یا إ خِڕ یا خإڕ kheř یاxeř گِرد Round
ضمه ---ُ o ۉ(واو مجهول) کۉڵ koĺ کوتاه Short

مصوت های بلند:

[edit | edit source]
نویسه فارسی نویسه لاتین نویسه لکی نمونه لکی نمونه نویسه لاتین معنی فارسی معنی انگلیسی
آ â ئا ئاگر âger آتش fire
--- ô ۉ سۉ صبح morning
--- ö ؤ إؤر یا ئؤر eör ابر cloud
او û ۈ یا وو ئاوو یا ئاۈ âû آب water
--- é ئ(ئ متحرک) شئت shét یا šét گیج Imbecile & Stunner
--- î ێ(ئ ساکن) ڕێ- سێ sî-řî راه-سیاه way-black
--- ü ؤی سؤیر-دؤیر sür جشن-دور Celebration-away

صامت ها:

[edit | edit source]
نویسه فارسی نویسه لاتین نویسه لکی نمونه لکی نمونه نویسه لاتین معنی فارسی معنی انگلیسی
ب b ب برا berâ برادر brother
پ p پ پیا piâ مرد man
ت t ت تیتاڵ teetâĺ شوخ طبع Witty
ج j ج جاجک jâjek آدامس Gum
چ ch چ چۀم-چنجک chenjek-cham چشم-تخم آفتابگردان eye-Seed
خ kh یا x خ خؤدا xöda یا khöda خدا god-allah
د d د دسگیران-دت dasgiran-det نامزد-دختر Engagement-Girl
ر r ر رووژ یا رۈژ rûzh یا rûž روز day
--- ř ڕ ڕ یؤار-ڕشانن řeeûâr-řeshânen یاřešânen رهگذر-ریختن Shed-viator
ز z ز زؤخ zökh یا zöx سوز سرما Cold Burner
ژ zh یا ž ژ ژار-ژیائن žâr-žiâîn زیستن-فقیر Poor-living
س s س سیفا-سۉرئژۀ sifâ-sôřéža تأمل،اندیشه-سرخک thought-Measles
ش sh یا š ش شاتۀ(شاتۀ ئۀلؤی) shâta لواش(مثل:نان لواش یاترشی آلو) Pita or pita bread
ف f ف فیت fit مناسب،به اندازه fit
--- v ڨ هڨدۀ-هۀزڨ hevda-hazv هفده - حذف Seventeen-Remove
ق gh یا q ق قؤرووژنۀ-قؤرینجک qörûzhna-qörinjek رگ زیرگلویا لوله نای-نیشگون Tracheal tube-Tweak
ک k ک کووڵارزم-کۉڵ kûĺârzem-koĺ عقرب-کوتاه Scorpio-short
گ g گ گاڵۀ-گاکوور gâĺa-gâkûr فریاد-ماه خرداد در لکی cry-June in lakki Month
ل l ل(مشدد تلفظ میشود) لؤیلۀ-لاڵش lüla-lâĺesh زوزه گرگ سانان-التماس Howling-Begging
--- ĺ ڵ کڵۀگا keĺagâ گاو نر bull
م m م مݩا یا مݩگا meŋâ گاو cow
ن n ن نیمرؤدؤما

(ایووارۀ=عصر)

nimerödömâ بعداز ظهر-نیمروز Afternoon
--- ŋ ݩ یا نگ(ن تودماقی) ماݩ یا ماݩگ mâŋ ماه Month
و w و وۀرک-وۀرزا wark-warzâ بره(از پهلوی)-گوساله نوزاد lamb-newborn calves
ه h ه هۀنۀک hanak شوخی Joke
ی i ی ژیل-چینی zhil-chini پژمرده-چینی china-wither

دستور

[edit | edit source]

ضمایر شخصی

[edit | edit source]
مفرد جمع
مه تۊ هامه
ئیو ئیوان
  • ضمیر انعکا در وژ" است.

ضمایر اشاره

[edit | edit source]
حالت مفرد جمع
نزدیک یه(-وه) یه‌وه نه
دور هه‌وه هئه‌وانه

حالت مجهولی

[edit | edit source]

!؟!؟!'!؟؟؟؟؟!!؟!!؟!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!،؟؟،،،؟!؟؟،؟!::؟؟،؟!؟!!؟. ریال

افعال

[edit | edit source]
  • حال ساده فعل "خوردن":
مفرد جمع
مه‌رم مه‌ریمن
مه‌رین مه‌رینان(-ون)
مه‌رێ مه‌رن

مثال: ئاوه مه‌هوارد.(آب خوردم)

  • ماضی ساده فعل "خوردن":
مفرد جمع
هواردم هواردمان(-ون)
هواردت هواردتان(-ون)
هواردێ هواردان(-ون)

مثال: ئاوت هوارد.(آب خوردی)

  • ماضی استمراری فعل "خوردن":
مفرد جمع
مه‌هواردم مه‌وواردمان(-ون)
مه‌هواردت مه‌هواردتان(-ون)
مه‌هواردێ مه‌هواردان(-ون)

مثال: ئه‌وانه مه‌هووارد.(آب می‌خوردند)

مفرد جمع
هواردمه هواردمانه(-ونه)
هواردته هواردتانه(-ونه)
هواردیه هواردیانه(-ونه)

مثال: ئاومان هواردیه.(آب خورده‌ایم)

مفرد جمع
هواردۊیم هواردۊیمان(-ون)
هواردویت هواردۊیتان(-ون)
هواردۊیتێ هواردۊیان(-ون)

مثال: ئاوتان هواردۊی.(آب خورده بودید)

ویژگی‌های دستوری

[edit | edit source]
  • در گویش لکی مانند سورانی و کورمانجی ویژگی ارگاتیو مشاهده می‌شود:
فارسی ملایری خرم‌آبادی کرمانشاهی لکی سورانی
آب خوردم اِو خوردِم او هه‌ردم ئاو خواردم ئاوم هوارد ئاوم خوارد
چی گفتی؟ شی گفتی؟ چی گوتی؟ چه وتی؟ چهت وت؟ چیت گوت؟
  • اضافه کردن فتحه، "ه"، قبل از فعل در زمان‌های استمراری:
فارسی بروجردی خرم‌آبادی کلهری لکی سورانی
آب می‌خورم اِو مُخورِم او مۆهۆرم ئاو خوه‌م ئاوه مه‌رم ئاو ده‌خۆم
کتاب می‌خواندم کتاو مُخُنِّم کتاو مێهه‌نم کتاو خوه‌نیام کتاومه مه‌خوه‌ن کتاوم ده‌خۆێند

واژگان

[edit | edit source]

ساختار و واژگان در تقسیم بندی زبان‌ها نقش مهمی ایفا می‌کنند. در زیر تعدادی از واژگان فارسی رایج به همراه معادل‌های آنها در برخی گویش‌ها و زبانهای رایج در غرب کشور آورده شده‌است.

فارسی بروجردی خرم‌آبادی کلهری لکی سورانی کورمانجی هورامی
آب اِو آو، اُوْ ئاو ئاو ئاو av -
باران بارو بارو، رفت، شوف واران واران، وه شت باران، وه رشت baran واران
چشم چِش چَش، تیئه چاو چه م چاو chav چه م
اینجا اینجِه، اینجُ ایچه ئێره ئێره ئێره li vê derê -
زیاد زیاد زیاد فره فره زۆر zor,pir,gelek,zaf فره
داماد داماد دوما زاوا زوما زاوا zava, zaba -
رهگذر رهگذر رهگوذر ڒێویار ڒێویار ڒێبوار rêwî -
اتاق اتاق اتاق دێ دێ دێ، ژوور jûr, oda, olî -
خانه خونه هونه ماڵ ماڵ ماڵ، خانوو mal, xanî -
با وا، واردِ وا گ رد گه رد گه ڵ gel -
بچه بَچَه بچه مناڵ ئایل منداڵ zarok -
کلیه کلیه، گُردالَه گورداڵه گورداڵه گورداڵه گورداڵه gurchik -
سهم، بخش سهم بر به ش به ش به ش besh -
نمک نمک نمک نمه ک خووا خووا xo -
چیز شی، چی چی چێشت چێ شتێ tisht -
روز روز، رو رو ڒووژ ڒووژ ڒۆژ roj ڒوژ
شب شِو شِو، شوگار شو شو شو shev -
خوش خوش خُؤش خۆش خوه ش خۆش xwosh وه ش
شما شما شوما ئیوه هومه ئێوه hûn شمه
زن زن زن، زێنه ژن ژه ن ژن jin -
مرد مرد پیا پێا پێا پێا، مێرد mêr -
پدر، بابا بابا، بوئَه بُووَه باوگ باوه باب bav -
مادر نِنَه، مامان دا، دایَه دالگ دأ ، دالک داێک، داێه dayîk -
پسر پسر کُر کُر کور کُر kur -
دختر دُختَر دُختِر دوت دت، ئافره ت کچ، کنیشک kech, dot -
نفس نفس نفس، هناسه هناسێگ هناسێ هناسێ bêhn, henase -
غروب ایواره ایواره ئیوواره ئیوواره ئێوواره êvar -

افعال و مصدرها

[edit | edit source]
فارسی بروجردی (لری ثلاثی) لری فیلی کلهری لکی سورانی کورمانجی هورامی
آب خوردم اِو خوردِم او هَه ردم ئاو خوواردم ئاوم هووارد ئاوم خووارد min avê veduxard -
خودم خویِم خوم خوه م وژم خۆم ez bi xwe وێم
رفتم رفتِم ره تم چی م چم چووم، ڒۆیشتم ez chûm -
آمدم آمایِم اۆمام هاتم هه تم ، هاتم هاتم ez hatim -
برو بَرو رو بچو بچو بچو/ بروو bichû? -
خواستن خواسَن هاستن خوازین هیستن ، گِستِن ویستن xwestin -
می‌کنم مُکُنِم مێ کم که م مه که م ده که م ez dikirim مه که رو
انداختن اِناختن ونن خستن ئایشتن ، ئایژتن هاۆێشتن avêtin -
لازم بودن لازم بین لازم بین لازم بین ئه گره ک بین له گره ک بوون le lazmatî (îhtiyac) bûn -
آمده بودم آمیه بی یِم اۆمایه بیم هاتویم هه تویم ، هاتویم ها ته بووم ez hatibûm -
آمده‌ام آمی یَم اۆمامه هاتومه هه تمه ،هاتمه ها توومه ez hatim -
افتادن اِفتی یَن اۆفتاێن، گلیس کَ فتن که تن که وتن ketin -

رنگ‌ها در لکی

[edit | edit source]
فارسی لکی الفبای لاتین
سفید اسپی، چه رمێ espy, charmê
سیاه ڒه ش، سێ resh, sê
آبی کاو kaû
قرمز، سرخ سور sor
سبز سه وز siwz
قهوه‌ای بوور، هویل bûr, hoîl
خاکستری خاکی xakî
زرد زه رد zerd

گاهشماری به لکی

[edit | edit source]
ماه ایرانی ماه لکی (مانگ له کی) الفبای لاتین
فروردینگان په نجه pence
اردوبهشت مێرێان mêrêan
خرداد گاکوور gakûr
تیر ئاگرانی agranî
مرداد مردار mirdar
شهریور ماڵه ژێر male jêr
مهر ماڵه ژێر دوماێنه male jêr domaêne
آبان تویل ته کن toîl tekin
آذر مانگه سێه mange sêe
دی نورووژ niwrûj
بهمن خاکه لێه xake lêe
اسفندگان مانگ ئێد mang êd

مقایسه لکی با برخی گویش‌های کردی

[edit | edit source]
Lekî Feylî Kelhurî Soranî Kurmancî Hewramî Zazakî English
 wehar, vihar wehar wehar behar, wehar bihar, behar wehar wesar, wisar spring
 tawsan tawsan tawsan hawîn, hamîn, tawsan havîn hamna, hamîn hamnan summer
 payîz-maləẑir payîz payîz payîz pehîz, payîz payîz payîz fall
 varan, waran, veşt waran waran baran, waran, verişt baran - varan rain
 çem çaw çaw çaw çav çem çim eye
 dit, afiret dut dut kiç keç, dot - kêna girl
 kur kur kur kur kur, law - laj boy
 gurdale gurdale gurdale gurdale gurçik - velke, gurçike kidney
 rêvêar rêwêar rêwêar rêbwar rêwî - raywan stranger
 ayîl minal minal mindal zarok - eyel child
 wijim xwem xwem xom ez bi xwe wêm ez bi xo myself
 ketin keftin keftin kewtin ketin - kewten to fall
 aîtin, aîştin xistin xistin hawêştin avêtin - eşten to throw
 mi hetim mi hatim mi hatim min hatim ez hatim - ez ameya I came
 mi merim/mexwim mi xwem/xwerim mi xwem/dixwem min exwem/dexom ez dixwim min meweru ez wena I eat
 mi nanim hward mi nan xwardim mi nan xwardim min nanim xward min nan xward - mi nan werd I ate the meal
 mi nane merim/mexwim mi nan xwem mi nan xwem min nan dexwim ez nanê dixwim - ez nan wena I am eating the meal
 mi nanme mehward mi nan xwardisim mi na xwardêam min nanim dexward min nan dixward - mi nan werdêne I was eating the meal
 mi hetime mi hatime mi hatime min hatûme ez hatime - ez ameya I have come
 mi hetüm mi hatüm mi hatüm min hatibûm ez hatibûm - ez ameybîya I had come

جستارهای وابسته

[edit | edit source]

Template:Wp/lki/زبان‌های رایج در ایران

پانویس

[edit | edit source]
1 }}
  | references-column-width 
  | references-column-count references-column-count-2
 }} " style="{{#ifخطا: {{#ifحساب: 2 > 1 }}
 | Template:Column-width
 | Template:Column-count
 }} {{
  1. گزینه: کوچک

| کوچک = font-size:small; | ریز = font-size:smaller; }}">

  1. 1.0 1.1 آکوپف، گ. ب. ، حصارف، م. ا. ؛ ترجمه سیروس ایزدی، کردان گوران، مسئله کرد در ترکیه: از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان، تهران: انتشارات زوار، ۱۳۸۶/۲۰۰۷، صص۸۸-۹۱.
  2. بومیان دره مهرگان، رستم خان رحیمی 1379
  3. حعلی قبادی کوره خسروی، جلد نخست نامهٔ باستانref>
  4. Windfuhr, Gernot. "Isoglosses: A Sketch on Persians and Parthians, Kurds and Medes" in Hommages et Opera Minora, Monumentum H. S. Nyberg, Vol. 2. , Acta Iranica 5. Tehran-Liège: Bibliothèque Pahlavi, 457-472. pg 468.
  5. V. Minorsky, “Lak”, Encyclopaedia of Islam.
  6. لطفی،احمد،طوایف پراکنده،ص۷۲ پی نوشت
  7. نیاز به بازبینی
  8. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) ۲۰۰۰, P.۷۷,.
  9. 9.0 9.1 I. Kamandar Fattah, Les Dialectes kurdes méridionaux: étude linguistique et dialectologique. Louvain, Peeters, 2000, p. ۵۵-۶۲
  10. 10.0 10.1 G. Windfuhr, The iranian Languages, Routledge, 2009, P. ۵۸۷
  11. 11.0 11.1 11.2 دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، تهران ۱۳۸۰، س. ۵۴۸-۵۴۹
  12. Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia
  13. 13.0 13.1 لغت‌نامهٔ دهخدا، لکی
  14. Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) ۲۰۰۰,.
  15. Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) ۱۹۸۹,
  16. Ethnologue report for laki
  17. Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia
  18. 18.0 18.1 آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. انتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
  19. Ethnologue report for language code:lki
  20. زبان‌ها و گویش‌های ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری
  21. فرهنگ کردی کرمانشاهی، علی اشرف درویشیان، (کردی به فارسی)، نشر سهند، تهران، ۱۳۷۵
  22. The Encyclopaedia of Islam By Sir H. A. R. Gibb, Volume V, page ۸۲۳
  23. لری چند زبان است؟
  24. Kurdish Academy of Language: Laki
  25. The Kurds: a concise handbook By Mehrdad R. Izady, pages: ۱۷۴-۱۷۵
  26. 26.0 26.1 آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ا نتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
  27. رشیدیاسمی (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او. ص ۱۷۲-۱۸۱)
  28. 28.0 28.1 زبانها و گویش‌های ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری

پیوند به بیرون

[edit | edit source]

Template:Wp/lki/Incubator

Template:Wp/lki/گویش و لهجه کردی Template:Wp/lki/زبان‌های ایرانی رده:زبان کردی رده:زبان‌های ایران رده:لک